سوالات متداول

حداقل زمان لازم برای انجام حج چند روز است؟

همانطور که می دانید اعمال واجب حج تمتع با وقوف در عرفات از ظهر روز 9 ذى‏حجّه شروع میشود و تا رمی جمرات در روزهای 11 و 12 ذی حجه ادامه دارد اما در عمل معمولا نمی توان حج  را در کمتر از یک هفته به جا آورد. مشکل اصلی هم بسته شدن فرودگاه جده چند روز قبل از شروع اعمال است. به هر حال توجه داشته باشید که برای انجام حج لازم نیست یک ماه مرخصی بگیرید و در صورت ضرورت می توان تا کمتر از 10 روز نیز به این فیض بزرگ نائل شد. البته برای انجام حج در کمترین زمان مواردی باید لحاظ شود (مانند پرواز مستقل از کاروان، تنظیم زمان ورود و خروج ، نحوه تشرف به مدینه منوره در صورت تمایل، تحویل و اخذ پاسپورت به/ از مکتبه الوکلا به صورت انفرادی و …

چگونه می توان در خارج از ایران، ویزای عربستان تهیه کرد؟

ویزای حج فقط از طریق آژانس های مورد تایید وزارت حج عربستان صادر می شود و معمولا سفارتهای عربستان در این رابطه به صورت انفرادی ویزا نمی دهند.

چه مدارکی برای اخذ ویزای حج برای افراد خارج از ایران لازم است؟

پاسپورت که حداقل 6 ماه اعتبار داشته باشد، کارت اقامت کشور اروپایی  (حتی کارت موقت دانشجویی هم قابل قبول است)، دو قطعه عکس و کارت واکسن مننژیت (اگر قبلا این واکسن را تزریق نموده اید معمولا تا 3 سال اعتبار دارد)

هزینه انجام سفر حج از طریق کشورهای خارجی چقدر است؟

ویزای حج تمتع رایگان است اما آژانس ها حداقل 500 یورو بابت هر ویزا مطالبه می کنند و این به دلیل حق الزحمه آنها جهت پیگیری ها  و تامین هزینه های قبل از سفر مسولان کاروان به عربستان جهت رزرو هتل و فراهم نمودن سایر امکانات است. نکته مهم این است که آژانس ها معمولا فقط در صورت اخذ ویزا هزینه دریافت می کنند و چنانچه درخواست ویزای شما رد شود هزینه ای ندارد.

آیا می توان بصورت انفرادی به سفر حج مشرف شد؟

برای ورود به عربستان در ایام حج آنچه مهم است فقط داشتن ویزای حج است و کاروان و پرواز و کشور صادر کننده ویزا و غیره چندان مهم نیست. بنابراین  شما می توانید مثلا از یکی از کاروان های شهر خود ویزا دریافت کنید و در صورت تمایل با گروه دیگری برای اقامت هماهنگ کنید. خوب است بدانید که فقط چند کشور مانند ایران و ترکیه هستند که به صورت سازمان دهی شده کاروان های حج اعزام می کنند و حجاج زیادی از سایر کشورها کلا به صورت انفرادی به حج مشرف می شوند.

با توجه به اتفاقات اخیروهتک حرمت های سالهای قبل(مانند حادثه ی منا) که توسط اعراب سعودی انجام شد، آیا سفر حج درست است؟ مگر نگفته اند حرمت مومن از کعبه بالاتر است؟ آیا بهتر نیست عربستان را تحریم زایری کنیم تا درآمد آن گلوله ای نشود در جان مردم یمن؟

حج از واجبات مهم الهی است که لازم است در کنار حفظ عزت، امنیت حجاج و مصالح نظام اسلامی، تحقق یابد. در عین حال می توان با راهکارهای مناسب، ضمن برخورداری از برکات و فرصت های این فریضه الهی، از کمک به آل سعود و وهابیت جلوگیری کرد. چرا که این امر تنها بخش اندکی از درآمد عربستان را تشکیل می‌دهد، چه بسا چندین برابر هزینه‌هایی که ما با واسطه این سفر زیارتی به دولت عربستان پرداخت می‌کنیم توسط زائران ایرانی در بازارهای این کشور هزینه می‌شود. بنابراین اگر ما با یک برنامه حساب شده به این فکر باشیم که سرمایه‌های خود را در بازارهای عربستان علیه خودمان خرج نکنیم شاید بسیار راه‌گشاتر از تحریم اصل حج باشد. این امر محدود به عربستان نیز نیست. امارات متحده عربی نیز بر همین منوال است، کشوری که حجم بالایی از سرمایه‌گذاری در آن توسط برخی از هموطنان ما صورت گرفته است که به طور غیر مستقیم علیه خودشان و دیگر هم‌وطنانشان هزینه می‌شود، کشوری که شاید یکی از حامیان اصلی و پشتوانه‌های مالی جریان افراطی وهابیت در افغانستان، هم پاکستان و هم در مناطق جنوب ایران باشد. بنابراین بیش از تحریم حج،‌ آن‌چه راه‌گشاست، تحریم سرمایه‌گذاری در بازارهایی است که در نهایت منجر به تقویت جریان افراطی و انحرافی وهابیت است.نکته دیگری که درباره این مسئله باید متذکر شد این است که؛ انجام سفر معنوی حج، خود وسیله‌ای است برای ارتباط ما با مردم مسلمان عربستان و نیز سایر مسلمانان جهان، اگر ما خود را در این زمینه محروم کنیم دیگر هیچ پل ارتباطی میان ما و جهان اسلام باقی نمی‌ماند و ما کشوری منزوی در جهان اسلام به حساب خواهیم آمد به گونه‌ای که تمام تهمت‌هایی که به اندیشه ناب تشیع وارد می‌شود بدون پاسخ باقی خواهد ماند. بنابراین به نظر می‌رسد عواقب تحریم حج بیشتر گریبان خود ما را خواهد گرفت نه جریان افراطی وهابیت را، چرا که طبق اطلاعات دقیق گروه‌های فشار عربستان که عمدتاً افراد سرشناس وهابیان هستند نسبت به ورود زائران ایرانی به عربستان اظهار ناراحتی کرده به دنبال منع ایرانیان از سفر به این اماکن مقدس می‌باشند، چرا که این سفر را موجب سست شدن عقاید جوانان عربستان نسبت به اندیشه‌های افراطی و انحرافی وهابیت می‌دانند. نکته دیگری که در این باره باید متذکر شد این‌که، هزینه‌هایی که توسط دولت ایران و زائران ایرانی، جهت انجام مناسک حج پرداخت می‌شود، سهم ناچیزی از درآمدهای دولت عربستان را تشکیل می‌دهد. عربستان بیشترین حجم درآمدی خود را از طریق فروش نفت و سهم بالایی که در این زمینه دارد تأمین می‌کند. غیر از این‌که سهم ایران در مسئله زائران خانه خدا چندان قابل توجه نیست و ایران تنها یک جزء از کشورهای اسلامی است که حتی به تناسب جمعیت خود نیز سهم عادلانه‌ای در این امر ندارد. بنابراین تحریم آن، چندان ضرر اقتصادی به منابع مالی عربستان و به تبع آن جریان وهابیت نخواهد زد. در حالی که ضررهای معنوی آن برای ما به مراتب بیشتر خواهد بود. نکته‌ای که در پایان لازم است به آن اشاره شود، این‌که مطالب مطرح شده به این معنی است که دلیل موجود نمی‌تواند مبنایی برای منع و تحریم زیارت حج باشد، اما ممکن است مسائل و دلائلی به وجود آید که مبنایی محکم برای منع ایجاد کند، مانند حکم حضرت امام (ره) در این باره.

با توجه به اتفاقات اخیروهتک حرمت های سالهای قبل(مانند حادثه ی منا) که توسط اعراب سعودی انجام شد، آیا سفر حج درست است؟ مگر نگفته اند حرمت مومن از کعبه بالاتر است؟ آیا بهتر نیست عربستان را تحریم زایری کنیم تا درآمد آن گلوله ای نشود در جان مردم یمن؟

در این رابطه نکات زیر قابل توجه می باشد:
الف ) وظیفه ما در امور دینی این است که از مقام معظم رهبری و مراجع تقلید پیروی کنیم خیلی ها با بحث های احساسی کاسه داغ‌تر از آش شده و بدون دلیل بر یک مساله پافشاری می کنند که این بی‌معنی است.
نظر ۴ تن از مراجع بزرگوار در زیر آورده می شود:
متن این استفتاء به شرح زیر است:
با سلام و احترام با توجه به اعلام بانک جهانی مبنی بر درآمد ۳۰ میلیارد دلاری دولت عربستان به‌واسطه حج و از طرف دیگر، کمک اقتصادی این دولت به آمریکا و اسراییل در راستای اعمال معاندانه علیه شیعیان، آیا رفتن به حج، مصداق کمک به ظالم است؟ توصیه حضرتعالی برای تشرف به عمره و تمتع (با توجه به شرایط فعلی)، چیست؟
نظر حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: بسمه تعالی سلام علیکم و رحمة الله و برکاته تا وقتی از طرف نهادهای مسئول منعی اعلام نشده، انجام عمره و فریضه حج مانعی ندارد. موفق و مؤید باشید.
نظر آیت‌الله مکارم شیرازی بسم الله الرحمن الرحیم در تمام طول تاریخ زیارت بیت‌الله الحرام و بسیاری از مراقد ائمه(ع) غالباً مستلزم پرداخت وجوهی به ظالمین بوده است. اگر این گونه کمک‌ها اشکال داشته باشد، باید هم زیارت خانه خدا تعطیل شود و هم زیارت مراقد ائمه(ع) و این کار هرگز به مصلحت اسلام نیست. همیشه موفق باشید.
نظر آیت‌الله نوری همدانی بسمه تعالی سلام علیکم حج و عمره در شرائط فعلی بلامانع است.
نظر آیت‌الله سیستانی بسمه تعالى برای کسی که شرایط استطاعت داشته باشد، حج واجب است. موفق باشید.
بنابراین هیچ تحریمی از سوی این بزرگواران اعلام نشده و وظیفه ما نیز تبعیت از آن بزرگواران است.
ب) باید دید که حضور شیعیان در مدینه و مکه چه فوایدی دارد که علم به این تاثیرات باعث رغبت به انجام این سفر میگردد. این فواید به طور خلاصه ذکر می گردد:
۱- با ترک و تحریم سفر حج و عمره یک عمل از اعمال مستحب و واجب ترک می شود و این کار راه را برای فشار بیشتر بر روی شیعه باز میکند که :شیعه اعتقادی به پیامبر و خانه خدا ندارید وگر نه به زیارت آن می آمد و شروع به تبلیغات منفی بر علیه تشیع میکنند.
۲- با حضور شیعیان در تجمعات مسلمانان و مذاهب مختلف اسلامی بسیاری از آنها که بر اثر تبلیغات مسمومی که بر علیه تشیع صورت گرفته نسبت به تشیع دید خوبی ندارند، با اصل تشیع آشنا شده و بسیاری از دروغ های رسانه ها فاش شده و مظلومیت و حقانیت تشیع آشکار می شود.
۳- در صورتی که تشیع در این اماکن که بسیاری از آثار مربوط به تشیع و اهل بیت در این سرزمین است حضور نداشته باشد وهابیت کج فهم و گمراه به راحتی در محو این آثار تلاشش را چند برابر میکند زیرا رای مخالفی در آن سرزمین وجود نخواهد داشت . این نکته را در نظر بگیرید که حضور خیل کثیری از شیعیان در این سرزمین این اجازه را به آنها نخواهد داد .ان شاء الله.
۴- در عربستان و مخصوصا مدینه شیعه بسیار مظلوم است و حضور شیعه در چنین شرایطی در عربستان باعث دلگرمی و قوت قلب شیعیان این سرزمین خواهد بود. و سخت گیری بیش از این بر شیعه در این کشور با حضور خیل عظیم شیعیان جهان منتفی خواهد بود.
۵- حضور شیعه در این کشور و ارتباط با مسلمانان مختلف جهان می تواند بزرگترین مکان و فرصت جهت تبلیغ تشیع و افشای حقانیت اهل بیت و همچنین تبلیغی برای نظام مقدس جمهوری اسلامی باشد .
دلایل دیگری نیز میتوان بر این امر شمرد که نفی کننده هر گونه شبهه در جهت تحریم سفر حج و عمره باشد.

مگر بعد از کشتار حاجیان در زمان امام خمینی ره سه سال حج تحریم نشد؟ آیا فاجعه منا کمتر از حادثه سال 66 بود؟ مگر مولا علی علیه اسلام نفرمود التکبر مع المتکبر عباده؟

پرسشگر ارجمند، اولا لازم است توجه داشته باشید مقایسه ی فاجعه ی منا با ماجرای کشتار حاجیان به دست آل سعود در سال ۱۳۶۶ متفاوت است. در جریان کشتار وحشیانه ی حاجیان در سال ۱۳۶۶ رژیم آل سعود مستقیما دست خود را به خون حاجیانی که در سرزمین وحی به برائت از دشمنان دین خدا پرداخته بودند آلوده کرد ولی در ماجرای فاجعه ی منا به دلایلی که هنوز روشن نگردیده چندین هزار حاجی از ملیت های مختلف به علت ازدحام بیش از حد در منا جان باخته اند. علل این فاجعه ی عظیم می بایست هر چه سریعتر روشن گردد اما در این جریان کشتاری به معنی خاص کلمه رخ نداده است. ماجرای مصیبت باری رخ داده که به جهت سوء تدبیر یا مسائل مشابه نه تنها جان صدها ایرانی بلکه جان هزاران مسلمان بیگناه گرفته شده است و دولت سعودی باید پاسخگوی علت وقوع این جریان باشد. اما در هر صورت این ماجرا با جریان کشتار حاجیان در در آن دوران تفاوتی ماهوی دارد و هر کدام از این دو، عکس العمل خاص خود را می طلبد.
ثانیا اینگونه نبوده است که در ماجرای فاجعه ی منا، جمهوری اسلامی عکس العمل مقتضی را نداشته باشد. در این میان مروری بر نوع برخورد جمهوری اسلامی با فاجعه ی منا لازم به نظر می رسد. جمهوری اسلامی از اولین ساعات و دقایق انتشار خبر، با پوشش خبری وسیع و گسترده ی خود نقش منحصر به فردی در رساندن خبر عمق این فاجعه به سرتاسر جهان و ایجاد حساسیت به این فاجعه حتی در کشور های غیر مسلمان ایفا نمود. از اولین روز این حادثه، مقامات جمهوری اسلامی به انحاء مختلف نسبت به ابراز ناراحتی و اعتراض خود به مقامات سعودی اقدام نمودند. پیام مهم رهبر معظم انقلاب، و سخنرانی های متعدد ایشان در اعتراض به این واقعه و موضع گیری های قاطع همه ی مسوولین قوا در برابر این فاجعه، پیگیری های دیپلماتیک از طریق مجاری قانونی و بین المللی، طرح مساله به صورت وسیع در سازمان ملل با توجه به حضور رئیس جمهور محترم در مقر سازمان ملل و در دیدار با روسای کشور ها و در سخنرانی مجمع عمومی، اعزام هیئتی بلند پایه برای رسیدگی به این مساله به عربستان سعودی، پیگیری های اساسی و اجبار عربستان سعودی به همکاری با ماموران جمهوری اسلامی برای شناسایی و بازگشت اجساد قربانیان این فاجعه، تاکید بر لزوم تشکیل هر چه سریع گروهی حقیقت یاب متشکل از کشور های اسلامی داغدیده و به ویژه جمهوری اسلامی ایران برای بررسی علت وقوع فاجعه، و از همه مهم تر بیانات اقتدار آمیز و صریح و محکم رهبری معظم انقلاب و تهدید عربستان به عکس العمل سخت و خشن جمهوری اسلامی در صورت همکاری نکردن در بازگشت اجساد و بی احترامی به حجاج ایرانی حاضر در مکه و مدینه بخشی از عکس العمل جمهوری اسلامی به این مساله بوده است. و همین عملکرد بود که رژیم دیکتاتور و گستاخ و بی بهره ی از شعور دیپلماتیک عربستان را به انقیاد در برابر خواسته های جمهوری اسلامی وادار نمود به نحوی که علی رغم ممانعت شدید این رژیم از بازرسی سردخانه ها و مراکز درمانی و قصد وی در بازنگرداندن اجساد قربانیان، جمهوری اسلامی توانست نسبت به شناسایی و تحویل و بازگرداندن اجساد قربانیان ایرانی و هم چنین بازرسی سرد خانه ها و مراکز درمانی اقدام نماید.
پس چنین نبوده است که جمهوری اسلامی نسبت به فاجعه ی منا عکس العمل مناسب نداشته باشد بلکه بنابر اعتراف دوست و دشمن، عربستان سعودی قصد داشت با بایکوت خبری و سانسور اخبار مانع از ایجاد حساسیت در افکار عمومی جهان نسبت به حادثه ی منا گردد ولی جمهوری اسلامی ایران با اقدامات فوق باعث گردید خبر عمق این فاجعه به سرتاسر جهان مخابره گردیده و افکار عمومی نسبت به این ماجرا موضع گیری نمایند.
ثالثا در ارتباط با قطع اعزام زائران حج تمتع و به اصطلاح تعطیلی حج همانگونه که پیش از این و در مکاتبات قبلی خدمتتان متذکر گردیده ایم ، جمهوری اسلامی به دنبال امکان انجام اعمال حج عزتمندانه است و در این راستا شرایطی را برای برگزاری حج مطرح نموده است که تا کنون مورد پذیرش طرف عربستانی قرار نگرفته است . گرچه اقدامات دولت عربستان بسیار غیر منطقی و ناشایست است ، اما لغو حج تمتع باید به عنوان آخرین راه در نظر گرفته شود زیرا عربستان به دنبال منزوی کردن جمهوری اسلامی در دنیای اسلام است و حج فرصت مناسبی در اختیار جمهوری اسلامی قرار می دهد تا ضمن خنثی سازی این اقدام در مسیر آگاه سازی بیشتر امت اسلامی و خنثی نمودن تبلیغات منفی عربستان علیه تشیع گام بردارد و جمهوری اسلامی نباید با تعطیلی حج ، زمینه را برای توطئه و تبلیغات عربستان خالی بگذارد گرچه همانگونه که اشاره شد شرط انجام حج ، امکان برگزاری عزتمندانه و شرافتمندانه آن است

آیا بهتر نیست به جاى سفر حج، هزینه آن را صرف کارهاى خیر و عام المنفعه کنیم؟

هر کار نیکى در جاى خود، مفید و لازم است. روح آدمى در اثر زنگارها و غبارهاى زندگى مادى، نیاز به پالایش و تصفیه دارد و حج و عمره، تأثیر فراوانى در این زمینه دارد که عبادات دیگر تا آن اندازه مؤثر نیستند.
از پیامبرصلى الله علیه وآله پرسیدند: یک بار حج برتر است یا آزاد کردن بنده؟ فرمود: حج افضل است. گفتند: دو تا؟ فرمود: حج تا رسیدند به سى بنده، باز فرمود: حج افضل است ( تهذیب، ج ۵، ص ۲۱، ح ۶۰)

آدمی گاهی می بیند زمان عبادتی خاص مانند ماه مبارک رمضان فرا رسیده ولی بخاطر سفر یا مرضی که پیش آمده، از انجام آن عبادت عظیم معذور است و این عذر ممکن است تا پایان عمر برجا بماند، اینطور نیست که نتواند عمل دیگری را بجای روزه ماه رمضان قرار دهد، بلکه خداوند مهربان اطعام مساکین را برای معذور جایگزین نموده و این جایگزینی بهره مطلوب را نصیب روزه دار می نماید.

در روایت آمده که فقرای مدینه به رسول خدا عرضه داشتند، ما هم علاقه داشتیم مانند دیگران از ثروت بهره مند بودیم و آن را در راه خداوند انفاق می کردیم، و به حلّ مشکلات مردم کمک می نمودیم اما دست ما از مال دنیا کوتاه است و ما در این مورد از رحمت و لطف حق محرومیم. حضرت به آنان فرمودند: ناراحت نباشید، بجای انفاق و صدقه و کمک به دردمندان که مورد علاقه شماست ولی قدرت آن را ندارید، از خداوند یاد کنید و به ذکر حضرت محبوب دل مشغول دارید که همان ثواب انفاق ثروتمندان، نصیب شما می شود و یاد خدا در پرونده شما جایگزین مالی خواهد شد که در راه خدا خرج شود.

ولی بعضی از فرائض و واجبات الهی، در صورتی که مکلّف قدرت انجام آن را داشته باشد، اگر بخواهد آن را ترک نماید و بجای آن برنامه دیگر را جایگزین کند عملی در اسلام وجود ندارد که جای آنچه را تکلیف انسان است بگیرد و حج از آن نمونه برنامه هاست که اگر مکلّف بخواهد آن را ترک کند و پول و خرج و مخارجش را در راه خدا بگذارد، یا عمل دیگری را بجای حج انجام دهد، خلأ حج را در پرونده پُر نمی کند و گناه ترک آن در پرونده انسان ثبت است و هیچ ثوابی جای آن را نخواهد گرفت، در این زمینه به روایت زیر توجه نمایید:

عن ابی عبد اللَّه علیه السلام قال: «لما افاض رسول اللَّه- صلّی اللَّه علیه و آله- تلقّاه أعرابی فی الأبطح فقال: یا رسول اللَّه إنی خرجت أرید الحجّ فعاقنی عائق و أنا رجل ملئ کثیر المال فمُرنی أن أصنع فی مالی ما أبلغ ما بلغ الحاج قال: فالتفت رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله- إلی أبی قبیس فقال: لو أنّ أبا قبیس لک، زنته ذهبة حمراء أنفقته فی سبیل اللَّه ما بلغت ما بلغ الحاج[ثواب الاعمال، ص 43؛ بحار، ج 96، ص 26]

امام صادق- ع- می فرماید: «زمانی که رسول با کرامت اسلام به حج خود پایان داد، عربی در سرزمین مکه با حضرت روبرو شد، و عرضه داشت ای رسول خدا، از منزلم به نیت حج درآمدم، ولی مانعی بر سر راهم قرار گرفت و مرا از زیارت بیت و مناسک آن مانع شد، در حالی که دستم از ثروت و مکنت پر است، اکنون مرا امر کن که مالم را در برنامه ای بریزم که به آنچه حاجیان از ثواب رسیدند، برسم حضرت رو بجانب کوه ابوقبیس کردند و فرمودند: اگر به وزن آن طلای قرمز در راه خدا انفاق کنی به آنچه حاجیان از ثواب رسیدند نمی رسی!»

ضمنا اگر ما مردم را نسبت به حج و عمره بى علاقه کنیم، معلوم نیست هزینه آن را خرج کارهاى خوب دیگر کنند در نتیجه از همه خیرات محروم شده اند!

با وجود این همه فقیر در جهان چرا بعد از قربانی کردن آن را خاک می کنند و به فقرا نمی دهند این اسراف نیست؟

یکی از واجبات حج، ذبح قربانی در منا است که در اصل وجوب آن بین مسلمانان اختلافی نیست:
علّامه حلی در کتاب تذکرةالفقها می‌گوید:
«هَدْی التمتع واجب باجماع العلماء، قال اللَّه تعالی (فمن تمتّع بالعمرة الی الحج فما استیسر من الهدی (آیه 196 سوره بقره))»
«کسانی که با ختم عمره، حج را آغاز می‌کنند آنچه میسر است از قربانی، ذبح کنند.»
البته در مکان انجام این واجب، بین فقهای شیعه و اهل سنت اختلاف‌نظر وجود دارد

تا سال ۱۳۶۰، قربانی کردن احشام، شامل گوسفند، بز، گاو و شتر با روش‌های کاملاً سنتی انجام می‌شد و معمولاً صفی طولانی از زائران و نمایندگان آن‌ها در منا حضور پیدا می‌کردند تا نوبتشان فرا برسد و قربانی را به دست قصاب بسپارند و در پایان منظره‌ای آلوده و خونین شکل می‌گرفت، فقط بخشی از گوشت قربانی‌ها نصیب کشورهایی چون هند، پاکستان و یمن می‌شد که کامیون‌داران شأن را راهی این سرزمین کرده بودند. معمولاً لاشه‌ی گوشت‌ها بدون سرانجام می‌ماند یا سوزانده می‌شد، همین مساله سبب صدور فتواهایی از طرف برخی مراجع تقیلد برای جلوگیری از اسراف گوشت قربانی شد.

از همان سال احداث کشتارگاه‌های صنعتی در خارج از منا آغاز شد و سال ۱۳۷۷ کشتارگاهی مکانیزه زیر نظر شرکتی وابسته به بانک توسعه اسلامی بهره‌برداری شد که بخشی از فضای آن نیز به زائرانی که می‌خواهند خودشان ذبح را انجام دهند، اختصاص داده شد. اکنون هر سال بخشی از گوشت‌های قربانی  زیر نظر بانک توسعه اسلامی به کشورهای دیگر اهدا می‌شود.

اخیراً برخی از فقهای معاصر به مساله اسراف گوشتهای قربانی پرداخته و صریحاً فتوا به عدم جواز چنین اسرافی داده‌اند.
از دیدگاه ایشان، مسأله ذبح قربانی در زمان ما چهار حالت دارد:
1- اگر انجام ذبح در منا ممکن باشد و یا در صورت عدم امکان، در مذابحی که در خارج از منا ساخته‌اند امکان‌پذیر باشد و بتوان گوشتهای قربانی را در مصارفشان صرف نمود به گونه‌ای که اتلافی پیش نیاید، بدون شک متعین بوده و بر هر کار دیگری مقدم است.
2- اگر نیازمندان و مستحقین در منا یافت نشوند ولکن انتقال گوشتهای قربانی به مناطق دیگر و صرف آنها برای نیازمندان امکان داشته باشد در این صورت نیز واجب است قربانی را در منا ذبح نموده و سپس به خارج از منا انتقال دهند.
3- اگر انتقال گوشتهای قربانی به خارج از منا یا خارج از حجاز، امکان‌پذیر نباشد ولی در صورتی که ذبح در مکان دیگری از محدوده مکه یا حرم واقع شود امکان صرف گوشتهای قربانی در مصارفش وجود داشته باشد در این صورت نیز بنابر احتیاط واجب، لازم است که ذبح در همان مکانها (داخل مکه یا داخل حرم) انجام شود.
4- هرگاه هیچ یک از راههای فوق امکان‌پذیر نباشد به گونه‌ای که ذبح قربانی در منا یا در محدوده حرم منجربه اتلاف آن بشود در این صورت احتیاط وجوبی آن است که حاجی قیمت خرید قربانی را کنار گذاشته و سایر مناسک را بجا بیاورد و سپس بعد از برگشت از حج، در وطن خود یا در محل دیگری در ماه ذی‌الحجه قربانی خود را ذبح کند. البته در صورت امکان، بهتر است که حاجی با بعضی از خویشان و دوستان خود به گونه‌ای برنامه‌ریزی کند که در روز عید قربان آنان به نیابت از او در وطن قربانی کرده و پس از آن حاجی به تقصیر و سایر اعمال بپردازد، لکن این کار واجب نیست زیرا برای بسیاری از حجاج موجب عسر و حرج می‌باشد. ( آیةاللَّه مکارم شیرازی، حکم‌الاضحیة فی عصرنا، ص 10- 8)

*** توجه داشته باشید که در این گونه مسائل احکامی هر شخصی موظف است به حکم مرجع تقلید خود عمل  نماید. ***

در پایان پیشنهاد میکنیم مقاله ” قربانی در منا و مشکل اسراف‌” از آقای محمّد جواد ارسطا را در لینک زیر مطالعه بفرمایید:

http://miqat.hajj.ir/article_37503.html

ایا رفتن به حج دراین مقطع زمانی کمک به حکومت ظالم محسوب نمی شود؟

حج از واجبات مهم الهی است که لازم است در کنار حفظ عزت، امنیت حجاج و مصالح نظام اسلامی، تحقق یابد. در عین حال می توان با راهکارهای مناسب، ضمن برخورداری از برکات و فرصت های این فریضه الهی، از کمک به آل سعود و وهابیت جلوگیری کرد. چرا که این امر تنها بخش اندکی از درآمد عربستان را تشکیل می‌دهد، چه بسا چندین برابر هزینه‌هایی که ما با واسطه این سفر زیارتی به دولت عربستان پرداخت می‌کنیم توسط زائران ایرانی در بازارهای این کشور هزینه می‌شود. بنابراین اگر ما با یک برنامه حساب شده به این فکر باشیم که سرمایه‌های خود را در بازارهای عربستان علیه خودمان خرج نکنیم شاید بسیار راه‌گشاتر از تحریم اصل حج باشد. این امر محدود به عربستان نیز نیست. امارات متحده عربی نیز بر همین منوال است، کشوری که حجم بالایی از سرمایه‌گذاری در آن توسط برخی از هموطنان ما صورت گرفته است که به طور غیر مستقیم علیه خودشان و دیگر هم‌وطنانشان هزینه می‌شود، کشوری که شاید یکی از حامیان اصلی و پشتوانه‌های مالی جریان افراطی وهابیت در افغانستان، پاکستان و هم در مناطق جنوب ایران باشد. بنابراین بیش از تحریم حج،‌ آن‌چه راه‌گشاست، تحریم سرمایه‌گذاری در بازارهایی است که در نهایت منجر به تقویت جریان افراطی و انحرافی وهابیت است. نکته دیگری که درباره این مسئله باید متذکر شد این است که؛ انجام سفر معنوی حج، خود وسیله‌ای است برای ارتباط ما با مردم مسلمان عربستان و نیز سایر مسلمانان جهان، اگر ما خود را در این زمینه محروم کنیم دیگر هیچ پل ارتباطی میان ما و جهان اسلام باقی نمی‌ماند و ما کشوری منزوی در جهان اسلام به حساب خواهیم آمد به گونه‌ای که تمام تهمت‌هایی که به اندیشه ناب تشیع وارد می‌شود بدون پاسخ باقی خواهد ماند. بنابراین به نظر می‌رسد عواقب تحریم حج بیشتر گریبان خود ما را خواهد گرفت نه جریان افراطی وهابیت را، چرا که طبق اطلاعات دقیق گروه‌های فشار عربستان که عمدتاً افراد سرشناس وهابیان هستند نسبت به ورود زائران ایرانی به عربستان اظهار ناراحتی کرده به دنبال منع ایرانیان از سفر به این اماکن مقدس می‌باشند، چرا که این سفر را موجب سست شدن عقاید جوانان عربستان نسبت به اندیشه‌های افراطی و انحرافی وهابیت می‌دانند. نکته دیگری که در این باره باید متذکر شد این‌که هزینه‌هایی که توسط دولت ایران و زائران ایرانی، جهت انجام مناسک حج پرداخت می‌شود، سهم ناچیزی از درآمدهای دولت عربستان را تشکیل می‌دهد. عربستان بیشترین حجم درآمدی خود را از طریق فروش نفت و سهم بالایی که در این زمینه دارد تأمین می‌کند. غیر از این‌که سهم ایران در مسئله زائران خانه خدا چندان قابل توجه نیست و ایران تنها یک جزء از کشورهای اسلامی است که حتی به تناسب جمعیت خود نیز سهم عادلانه‌ای در این امر ندارد. بنابراین تحریم آن، چندان ضرر اقتصادی به منابع مالی عربستان و به تبع آن جریان وهابیت نخواهد زد. در حالی که ضررهای معنوی آن برای ما به مراتب بیشتر خواهد بود. نکته‌ای که در پایان لازم است به آن اشاره شود، این‌که مطالب مطرح شده به این معنی است که دلیل موجود نمی‌تواند مبنایی برای منع و تحریم زیارت حج باشد، اما ممکن است مسائل و دلائلی به وجود آید که مبنایی محکم برای منع ایجاد کند، مانند حکم حضرت امام (ره) در این باره پس از حادثه سال 66 .

آیا رسول خدا قبل از حجه الوداع نیز حج به جا آورده بودند یا این که حجه الوداع حج اول و آخر ایشان بود؟

پیامبر خدا صلی الله عیه و آله و سلم یک بار به حج رفت . امام صادق علیه السّلام فرمود :
رسول خدا صلّى الله علیه و آله ده سال در مدینه ماند و حج نکرد . سپس خداوند ، این آیه را نازل فرمود : «میان مردم ، اعلام حج کن ، مردم ، پیاده و سواره بر هرمرکب لاغر ، از هرراه دورى بیایند» . پس به [جارچیان] دستور داد با رساترین صدایشان اعلام کنند که پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله امسال به حج مى رود . رسول خدا صلّى الله علیه و آله چهار روز از ذیقعده مانده ، بیرون شد و روز چهارم ذیحجّه به مکّه رسید . هفت دور ، کعبه را طواف کرد و پشت مقام ابراهیم علیه السّلام دو رکعت نماز خواند . سپس به طرف حجرالأسود بازگشت و دست بر آن کشید . در آغاز طواف خود نیز آن را لمس کرده بود . سپس فرمود : صفا و مروه از شعائر خداست ، از جایى آغاز کنید که خداوند آغاز کرده است . مسلمانان مى پنداشتند سعى میان صفا و مروه ، از ساخته هاى مشرکان است . خداوند متعال ، این آیه را نازل فرمود : «ان الصفا و المروة من شعائر الله ، فمن حجّ البیت او اعتمر فلا جناح علیه ان یطّوّف بهما ؛ صفا و مروه از شعائر الهى است . پس کسى که به حج یا عمره رود ، اشکالى بر او نیست که میان آن دو را طواف کند» . سپس به صفا آمد و بر بالاى آن رفت و روى به رکن یمانى نمود . خدا را حمد و ثنا گفت و دعا کرد ، به اندازه اى که سوره بقره با آرامش خوانده شود . سپس به سوى مروه روان شد و آن جا نیز به اندازه توقّف در صفا ایستاد ، تا آن که از سعى خود فارغ شد .در حالى که بالاى مروه بود ، جبرئیل آمد و فرمان داد که مردم را دستور دهد تا از احرام در آیند ، مگر آنان که با خود ، قربانى آورده اند . مردى گفت : آیا از احرام در آییم ، در حالى که هنوز از عبادات خویش فراغت نیافته ایم؟ فرمود : آرى . چون رسول خدا صلّى الله علیه و آله پس از فراغت از سعى ، بر مروه ایستاد ، روى به مردم کرد و پس از حمد و ثناى الهى فرمود : این جبرئیل است [و با دست ، اشاره به پشت سر خود کرد ] که فرمانم مى دهد که دستور دهم هر که قربانى همراه نیاورده ، از احرام در آید . اگر من نیز این را پیشتر مى دانستم ، آنچنان مى کردم که به شما دستور مى دهم ، ولى من قربانى همراه آورده ام و براى کسى که قربانى آورده ، روا نیست که از احرام در آید ، تا آن که قربانى به محلّ خود برسد .
على علیه السّلام از یمن بر رسول خدا صلّى الله علیه و آله که در مکّه بود وارد شد. نزد فاطمه علیها السّلام رفت، در حالى که از احرام در آمده بود و بوى خوش به مشام على علیه السّلام رسید و بر تن فاطمه علیها السّلام جامه هاى رنگى دید . گفت : اى فاطمه! این چه کارى است؟ فاطمه علیها السّلام گفت : رسول خدا صلّى الله علیه و آله چنین دستور داد. على علیه السّلام خدمت پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله رفت و گفت :یا رسول الله! فاطمه را دیدم که از احرام به در آمده و لباس هاى رنگى بر تن داشت . پیامبر صلّى الله علیه و آله فرمود : من به مردم چنین دستور دادم و تو یا على! چگونه احرام بستى؟ گفت : یا رسول الله ، گفتم : مُحرِم مى شوم ، به همان نحو که رسول خدا صلّى الله علیه و آله احرام بسته است . آن حضرت فرمود : پس مانند من بر احرامت باقى بمان ، تو در قربانى من ، شریک منى .
امام صادق علیه السّلام فرمود: چون روز ترویه (هشتم ذیحجّه) فرا رسید ، هنگام ظهر به مردم دستور داد که غسل کنند و براى حج ، محرم شوند. و این همان سخن خداوند است که بر پیامبرش نازل فرمود: «فاتّبعوا ملّةَ ابراهیم: از آیین ابراهیم پیروى کنید» . رسول خدا واصحاب با حالتِ احرام حج بیرون آمدند، تا آن که به منا رسیدند. حضرت ، نماز ظهر ، عصر ، مغرب ، عشاء و صبح را آن جا خواند ، سپس اوّل روز ، همراه مردم حرکت کرد . قریش ، پیشتر از مزدلفه کوچ مى کردند و نمى گذاشتند مردم از آن جا کوچ کنند . رسول خدا صلّى الله علیه و آله آمد ، در حالى که قریش ، امید داشتند که کوچ پیامبر صلّى الله علیه و آله از جایى باشد که آنان مى روند . خداوند ، این آیه را بر پیامبرش نازل فرمود : «سپس از آن جا کوچ کنید که مردم کوچ مى کنند و از خداوند ، آمرزش بطلبید» . یعنى ابراهیم ، اسماعیل و اسحاق و پس از آنان که از آن جا کوچ مى کردند . قریش ، چون دیدند که هودج پیامبر صلّى الله علیه و آله عبور کرد ، گویا چیزى در دلشان وارد شد ، به خاطر آن که امید داشتند پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله از محلّ کوچ آن ها ، کوچ کند . تا آن که به نمره رسیدند ، که وادى «عرنه» است ، در مقابل اراک رسول خدا صلّى الله علیه و آله خیمه زد . مردم هم خیمه هایشان را آن جا زدند. چون ظهرشد، رسول خدا صلّى الله علیه و آله بیرون آمد، در حالى که قریش همراه او بودند و غسل کرد و لبّیک گفتن را قطع نمود ، تا آن که در مسجد ایستاد و مردم را موعظه و امر و نهى فرمود . آنگاه نماز ظهر و عصر را با یک اذان و دو اقامه خواند و به موقف رفت ووقوف کرد. مردم شتابان شروع کردند به فرود آمدن و وقوف در نزدیکى محلّ گام هاى شتر پیامبر . آن حضرت ، ناقه را دورتر برد ، آنان نیز چنان کردند . پس فرمود : اى مردم! موقف ، تنها جاى گام هاى شتر من نیست! همه این منطقه و با دست به موقف اشاره فرمود] موقف است . پس مردم پراکنده شدند . در مزدلفه نیز چنین کرد، وقوف نمود تا آن که قرص خورشید غروب کرد . آنگاه کوچ کرد و مردم را به آرامش فرا خواند . تاآن که به مزدلفه، که همان مشعرالحرام است رسید . نماز مغرب و عشاء را ، با یک اذان و دو اقامه خواند و آن جا ماند ، تا آن که نماز صبح را آن جا برگزار کرد و شبانه ضعفاى بنى هاشم را زودتر به منا فرستاد و به آنان دستور داد جمره عقبه را سنگ نزنند ، تا خورشید طلوع کند . پس چون روز ، روشن شد ، کوچ کرد تا به منا رسید . جمره عقبه را سنگ زد. پیامبر صلّى الله علیه و آله ، شصت و چهار، یا شصت و شش قربانى آورده بود. على علیه السّلام هم سى و چهار ، یا سى و شش قربانى آورده بود . رسول خدا صلّى الله علیه و آله شصت و شش شتر ، قربانى کرد و على علیه السّلام سى و چهار شتر . پیامبر خدا صلّى الله علیه و آله دستور داد از هر قربانى ، پاره اى از گوشت آن را بردارند و در ظرفى نهاده ، بپزند . پیامبر صلّى الله علیه و آله و على علیه السّلام از آن خوردند . پیامبر صلّى الله علیه و آله سرش را تراشید و خانه خدا را زیارت کرد و به منا بازگشت و تا روز سوم از روزهاى تشریق در منا ماند ، سپس جمره ها را سنگ زد و کوچ کرد تا به وادى مکّه رسید . وسائل الشیعه ج ۸ ص ۱۵۰ ح ۴ باب ۳ چاپ اسلامیه .

آیا حج در ادیان دیگر نیز بوده است؟ حج حضرت مسیح ع و حضرت موسی ع چگونه بوده است ؟

در تفاسیر داریم که حضرت مسیح و حضرت موسی آیین حج و زیارت خانه خدا را ندارند چرا ؟ آیا آندو خود به زیارت خانه خدا نمی آمدند ؟ حال آنکه مشرکان خانه خدا را با عظمت قبول داشتند.
آری ، پیامبران گذشته نیز عظمت این خانه را می شناختند و به آن احترام می گذاشتند. اما وظیفه تشریعی تنها مختص به دین اسلام است و دیگر ادیان و مردمان به عنوان مکان مقدس جهت زیارت مشرف می شوند. اما نه به گونه ای که اگر ترک کنند مرتکب حرام شده باشند.در این که حضرت موسی(ع) و حضرت عیسی(ع) برای زیارت خانه خدا در مکه می آمدند تردیدی نیست،‌ آنان برای زیارت خانه خدا در مکه می آمدند. در روایات فراوانی آمدن آنها برای زیارت به صراحت آمده است. در روایتی آمده است:‌ وقتی که حضرت موسی احرام حج بست و «لبیک» گفت، کوهها او را در تسبیح و تلبیه همراهی می کردند. حج الانبیاء الائمه، نوشته حیدر
خزرجی، چاپ اول، ص ۴۴ حدیث اول به نقل از کافی فقیه، علل الشرائع، وسائل الشیعه، بحار و جامع االاحادث)
در حدیث دیگری آمده است: حضرت موسی در زیارت خانه خدا چنین می گفت: «لبیک یا کریم لبیک»
معنای این عبارت این است: خدایا، بنده تو هستم، در خدمت تو هستم ای خدای کریم. سراسر وجودم در خدمت تو و فرمان توست.
امام صادق(ع) فرمود: وقتی که حضرت موسی برای زیارت خانه خدا در مکه رفت، جبرئل بر آن حضرت نازل شد. حضرت موسی از جبرئیل پرسید: اگر کسی خانه خدا را بدون نیت صادقانه زیارت کند چه پاداشی دارد؟ جبرئیل از سوی خدا چنین جواب آورد: هر کس خانه خدا را زبارت کند و نیتش صادقانه نباشد خداوند مردم را از او راضی می سازد و از حق و حقوق خودش می گذرد. موسی پرسید: اگر کسی با نیت خالصانه زیارت کند چه پاداشی دارد؟ جبرئل از جانب خدا جواب آورد که اگر کسی زیارت خانه خدا را با نیت صادقانه به جا آورد خداوند او را با پیامبران، صدیقان، شهداء و صالحان محشور می دارد ).همان، ص ح ۵ به نقل از کافی، وسائل, بحارالانوار و جامع الاحادیث)
در حدیثی آمده است که در مسجد خیف هفتاد پیامبر نماز خوانده است که یکی از آنان حضرت موسی است.
(
همان، ص ۴۶ ح ۱۰)
در حدیث دیگری آمده است که حضرت موسی با هفتاد پیامبر به زیارت خانه خدا در مکه رفت و همه شان احرام داشتند.
روایات درباره زیارت حضرت موسی, بسیار است و برای نمونه به این چند روایت اشاره کردیم. درباره حضرت عیسی(ع) هم روایاتی که نشان می دهند آن حضرت به زیارت خانه خدا در مکه رفته است.

 از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود: حضرت عیسی(ع) وقتی که برای زیارت خانه خدا به سوی مکه می رفت, به محلی به نام روحاء رسید. در این محل که نزدیک مدینه و آبادی کوچکی است, احرام بست و چنین تلبیه گفت: «لبیک, عبدک و ابن امتک لبیک»
(
همان, ص ۵۳ ح ۴)
معنای این تلبیه آن است: خدایا! در خدمت تو هستم, من بنده تو هستم و فرزند بانوی انتخاب شده تو هستم.
در روایات دیگری از پیامبر آمده است که آن حضرت فرمود: قسم به آنکه جانم به دست اوست, عیسی بن مریم در همین روحاء تهلیل می گفت.
(همان, ص53 ح ۵)
بر اساس این روایات, حضرت موسی و حضرت عیسی برای زیارت خانه خدا به مکه آمده اند. البته برنامه آنان، خاص خود آنان بود و در دین اسلام حج خانه خدا واجب شده است.

اگر مختلط بودن زن و مرد اشکال دارد چرا در طواف خانه کعبه مختلط اند و خداوند این امر را جایز دانسته ؟

اگر چه حکم اولیه الهی عدم جواز اختلاط گناه­آلود مرد و زن، از سنت و سیره پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) استفاده شده و هم چنین مقتضای ضمنی آیاتی از قرآن کریم می­باشد که مردان و زنان را به عفت و پاکدامنی فرا می­خواند اما باید توجه داشت که هر اختلاطی حرام نبوده و اختلاط مردان و زنان در جامعه، اگر به همراه گناه و شبهه نباشد، ایرادی نخواهد داشت و از زمان پیامبر(ص) تا کنون نیز هیچگاه این دو قشر عظیم جامعه، به طور کامل از هم جدا نبوده و عملا چنین کاری امکان­پذیر هم نیست، بلکه آنان در کنار هم به انجام وظایف اجتماعی و دینی خود می­پردازند. آیه­ای از قرآن کریم می­تواند این ادعا را ثابت نماید، جایی که خطاب به همسران پیامبر(ص) می­فرماید که در سخن گفتن کرشمه ننمایند تا موجب طمع­ورزی افراد گناهکار شوند، بلکه به صورت معمولی و عادی سخن بگویند. دقت بفرمایید: خداوند، زنان پیامبر(ص) و همچنین سایر بانوان را از سخن گفتن با نامحرمان منع نکرده، بلکه تنها آنان را از نوعی سخن گفتن بازداشته که با ویژگی­ دینداری آنان همخوانی ندارد! چنین تفکیکی در ارتباط با سایر موارد اختلاط زنان و مردان نیز وجود داشته و تنها آن نوع از اختلاط منع شده که موجب رواج فساد در جامعه اسلامی شود.
اما در مورد فریضه حج که بدان اشاره فرمودید، باید گفت: با توجه به رشد روزافزون حجاج خانه خدا و محدودیت مکانی این سرزمین مقدس، برای اینکه اختلاط دو جنس مخالف، موجب بروز مفسده­ای نگردد، چندین راه متصور است:
الف برای جلوگیری از فساد احتمالی، این فریضه مهم الاهی را تعطیل نماییم! یقینا، چنین پیشنهادی با توجه به اهمیت فوق العاده حج و نقش اجتماعی چشمگیر آن در جهان اسلام، منطقی به نظر نمی­رسد و این واجب الهی به اندازه­ای مهم است که اگر روزی پیش آید که مسلمانان ؛به هر دلیل؛ تمایل به سفر حج نداشته باشند، رئیس حکومت­های اسلامی موظفند، حتی با پرداخت هزینه سفر از اموال عمومی، آنان را وادار به این مسافرت نمایند! با توجه به چنین توصیه­هایی، آیا می­توان حج را که طالبان آن؛ با تحمل سال ها انتظار؛ به انجام آن مبادرت می­ورزند، تنها به بهانه اختلاط تعطیل نمود؟!
ب راه دیگری که برای جلوگیری از اختلاط وجود دارد، این است که یکی از این دو قشر(مثلا بانوان)، از انجام فریضه حج محروم شوند که این شیوه نیز منطقی نیست و دین اسلام، به همان اندازه که به انجام اعمال حج توسط آقایان اهمیت می­دهد، انجام این فریضه را برای بانوان نیز مهم می­شمارد، و حتی اجازه شوهر را در سفر حج واجب لازم نمی­داند! بر این اساس، نمی­توان به بهانه اختلاط، آنها را از سفر الاهی حج محروم نمود.
ج می­توان راه دیگری را در نظر گرفت که متصدیان امور حج؛ با انجام تدابیری؛ مانع اختلاط شده به گونه­ای که آقایان و بانوان؛ مستقلا و بدون مشکل برخورد با طرف مقابل؛ بتوانند فرایض خود را انجام دهند. چنین شیوه­ای هر چند مناسب بوده و در مواردی همانند چادرهای عرفات و منی و … صورت عملی به خود گرفته است، و ما امیدواریم متصدیان امور حج با استفاده از مشاوره های نخبگان مسلمان بتوانند این مشکل را نیز حتی المقدور حل یا کم نمایند.
د در نهایت، بهترین راهی که فعلا می­توان در این مورد پیشنهاد نمود، این است که زائران، با در نظر داشتن وجدان دینی خود، به شیوه­ای عمل نمایند که علیرغم مختلط بودن زن و مرد در اعمال حج، با رعایت موازین و شئون اسلامی، زمینه­های بروز گناه را از بین ببرند و طبیعی است که طواف و ازدحام، مجوزی برای مردان و زنان نبوده تا آنان بتوانند بدون هیچ دغدغه­ای تماس بدنی با هم داشته باشند، و آنچه را قبلا گناه به حساب می­آمده، اکنون حلال تصور نمایند! و این مطلب که گاهی؛ حتی از جانب برخی حاجیان ناآشنا به مبانی شرعی؛ عنوان می­شود که مردان و زنان نامحرم، هنگام حج، همانند برادر و خواهر می­باشند!، از هیچ مستند شرعی برخوردار نبوده، بلکه دلایل بسیاری وجود دارد که حتی هنگام طواف نیز باید اصول دینی؛ در ارتباط با نحوه برخورد مردان و زنان؛ با دقت مراعات گردد، که به یک مورد از آنها اشاره می­نماییم:
در روایتی بیان شده که بانویی در حال طواف بوده و مردی نیز به دنبال او طواف می­نمود، در همین حال بود که دست های آن بانو تا آرنج از حجابش بیرون آمد. مردی که به دنبال او بود، با مشاهده این وضعیت، دستان خود را بر دست های او گذاشت! خداوند(با معجزه­ای) دست های آن دو را به هم چسباند، بگونه­ای که طواف دیگران نیز متوقف شده و مردم گرد آن دو جمع شده و به حاکم مکه نیز خبر رسید و فقیهان مکه برای پایان دادن به ماجرا، خواستار بریده شدن دست آن مرد شدند! ولی در نهایت، از امام حسین(ع) که برای انجام فرایض حج به مکه آمده­ بودند، کمک خواسته شد. فرمانروای مکه خدمت ایشان عرض نمود که ببین چه اتفاقی برای این دو نفر افتاده! امام سوم(ع) با مشاهده این وضعیت، رو به قبله دست ها را بلند نمود و مدت زیادی را به دعا و راز و نیاز با پروردگار خود گذراندند، سپس به طرف آن خانم رفته و دست های مرد مزاحم را از دستان او جدا فرمودند! فرمانروا از امام(ع) پرسید که آیا آن مرد را مجازات نماییم؟ امام(ع) جواب منفی داده(و مجازات خداوند را برای او کافی دانستند).

چرا رنگ پرده کعبه سیاه می باشد؟

در مورد رنگ پرده کعبه و علت سیاه بودن آن باید به زمان جامه پوشاندن کعبه برگشته و بررسی کرد که در طول این مدت جامه کعبه به چه رنگی بوده تا اینکه در این زمان به رنگ سیاه در آمده است. جامه کعبه و پوشاندن آن دارای دو دوران است:
۱جامه کعبه معظمه پیش از اسلام
۲جامه کعبه مکرمه در دوران دولتهای اسلامی
لذا بطور مختصر به بررسی هر دو مورد می پردازیم.
الف) جامه کعبه معظمه پیش از اسلام
۱ـ جامه تبّع حمیری برای کعبه مکرمه
ابراهیم خلیل به همراه فرزند خود اسماعیل علیهما السلام با نهادن سنگ ها بر روی یکدیگر و بدون بکارگیری گل و یا گچ در آن، خانه کعبه را بنیان نهادند. این خانه بدون در و سقف بود و تنها در سمت شرقی آن، قسمتی از دیوار را باز گذاشتند تا برای ورود به درون کعبه از آن استفاده شود.در آن زمان، کعبه پوششی نداشت; زیرا آن حضرت نه فرمانی از خداوند در این زمینه دریافت کرده بود و نه به پارچه و یا پوست و حصیری(۱) دسترسی داشت تا از آنها پوششی برای کعبه فراهم آورد.
درباره نخستین کسی که کعبه را پیش از اسلام به وسیله جامه پوشانید، روایات متعددی وجود دارد. بطوری که روایتی می گوید: اسماعیل فرزند ابراهیم(علیهما السلام)نخستین شخصی بود که در این باره اقدام کرد. روایت دیگر، آن را به عدنان جدّ والای رسول خدا صلی الله علیه وآله نسبت داده است و سوّمین روایت این عمل را به تبع ابو کرب أسعد پادشاه حمیر(۲) منسوب می کند.
در نتیجه روایات سه گانه را می توان بدین صورت جمع کرد که: در آغاز، حضرت اسماعیل علیه السلام اولین شخصی بوده که بر کعبه جامه پوشانده است، و سپس عدنان اولین فردی بوده که بعد از حضرت اسماعیل جامه را بر کعبه پوشانیده لیکن این جامه ها به صورت کامل نبوده است. آنگاه تبّع نخستین شخصی بوده است که جامه کامل را بر کعبه مکرمه قرار داده است.
تاریخ نگاران بسیاری، نه تنها این مطلب را ترجیح داده اند، بلکه در مواردی تأکید کرده اند که تبّع ، پادشاه حمیر(۳)، نخستین کسی است که در دوران جاهلیت، کعبه مکرّمه را به وسیله جامه پوشانید.
در کیفیت پوشش کعبه به دست تبع گفته شده: تبّع شبی در خواب دید که جامه ای بر کعبه می پوشاند، او این مرتبه دید که کعبه را با پارچه ضخیمی (۴) پوشانید. بار دیگر در خواب دید که کعبه را جامه ای زیباتر می پوشاند، پس آن را با پارچه ای بنام معافر(۵) پوشش داد. دگر بار او در رؤیا این چنین دید که کعبه را با جامه ای زیباتر از پیشین می پوشاند پس آن را با پارچه لطیف و نرمی که معروف به ریط است پوشانید. این پارچه قرمز راه راه یمنی بود.
ابن هشام در سیره اش، در باره جامه تبّع بر کعبه مشرفه، در پایان سخن خویش چنین می نویسد: تبّع ـ آنچنانکه می پنداشتند ـ اولین شخصی است که خانه را جامه پوشانیده است(6)
همچنین در روایات دیگری نیز آمده است که تبع کعبه را با جامه ای از چرم و برد یمانی و پلاس و برد راه راه و جزاینها نیز پوشانیده است.(۷) به نظر می رسد تبّع جامه های یاد شده را در سالهای بعد، بر کعبه قرار داده است. لازم به یادآوری است که تبّع نخستین شخصی است که بر کعبه در قرار داد و نیز بر آن کلیدی نهاد.
تاریخ نگارانِ پس از تبع حمیری و جانشینان وی، در باره اینکه چه کسی جامه پوشاندن کعبه را بر عهده داشته و آن را به انجام می رسانیده، مطلبی ذکر نکرده اند. لیکن در اینجا می توان گفت مردم وقتی جامه های کعبه را که به وسیله تبّع و جانشینان او بر آن پوشانیده می شد، می دیدند هیچگاه اجازه نمی دادند که خانه مجرد از جامه باشد. و به نظر می رسد که ـ در دوران جاهلیت ـ به عنوان تقرّب به پروردگار، جامه هایی را بر کعبه قرار می دادند. بدینصورت که هرکس قصد قراردادن جامه بر کعبه را داشت، جامه نوین خود را بر جامه پیشین قرار می داد، بطوری که گاه بر روی کعبه چندین جامه از ابریشم و کتان و جامه های پشمین و جز اینها که از پارچه های معمول آن دوران بود قرار داده بودند.(۸)
از ابن ابی ملیکه نقل کرده اند که گفته است:
به من خبر رسیده است که در روزگار جاهلیت پوشش های گوناگونی بر کعبه قرار می دادند. در آن هنگام معمولا شترانی را که برای قربانی می آوردند، بر آنها جُل های مختلف از پارچه های حبری(۹) و بردهای یمنی و دیگر پارچه های بافت یمن را می انداختند آنگاه تمامی این هدیه ها را به کعبه اهدا می کردند.
این مطلب غیر از قطعات خز و حبره و گلیم ها و جامه های پشمین است که معمولا با مقداری از آنها کعبه را می پوشاندند و باقی مانده آن را در گنجینه کعبه قرار می دادند تا هرگاه یکی از آن جامه ها فرسوده می شد، پوشش تازه دیگری را بر روی آن می انداختند.(۱۰)
و نیز عطاء بن یسار ، از عمر بن حکم سُلمی روایت می کند که می گفت:
مادرم نذر کرده بود شتری را کنار کعبه قربانی کند. بدین منظور نامبرده دو جُل، که یکی از موی و دیگری از کرک بود، بر شتر انداخت. پس از آن شتر را قربانی کرد و با آن دو جل، بخشی از کعبه را پوشانید. در آن هنگام پیامبر صلی الله علیه وآله در مکه به سر می برد و هنوز ازآن هجرت نکرده بود. پس من در آن زمان وقتی نظر به کعبه می انداختم، پوشش های کوچک گوناگونی را می دیدم که برخی از پشم و برخی دیگر از خز و از مو و کرک و سجاده های عراقی (دشت میشانی) بود. (۱۱)
۲پوشش در زمان قصی کلاب
در روزگار قصی بن کلاب برنامه ای تدوین گردید که بر اساس آن هر قبیله، مبلغی به اندازه توان خود می پرداخت. وضع تا مدتها این چنین بود و جامه کعبه بدینسان از سوی قبایل قریش تأمین می شد. تا آنکه ابو ربیعة بن مغیرة بن عبدالله بن مخزوم به درجه بالایی از توانگری رسید. او که به جهت تجارت با یمن، بسیار توانگر و ثروتمند شده بود، به قریش گفت:من خود به تنهایی یک سال جامه کعبه و پوشش آن را به عهده می گیرم و سال دیگر شما همگی آن را بپوشانید.
از آن پس نامبرده چنین می کرد ـ او تا زمانی که زنده بود پارچه حبری بسیار نیکویی را از سرزمین سکاسک در یمن وارد می کرد و کعبه را با آن می پوشانید.
قریش او را عدل نام نهادند; زیرا او مانند همه قریش به تنهایی جامه کعبه را بر عهده خویش قرار داد. آنان پس از او بر فرزندانش نیز لقب بنی عدل اطلاق می کردند.(۱۲)
به هرحال، با نقل این مطالب به این نتیجه می رسیم که عرب دوران جاهلی، عنایت و توجه ویژه ای بر پوشاندن جامه بر کعبه مکرّمه داشته و آن را از واجبات می دانسته اند. آنها همواره با این کار، نسبت به یکدیگر تفاخر و فضل فروشی داشته اند، تا آنجا که توانگران و آنانیکه در جامعه خویش از فضل و برتری خاصی بهره مند بوده اند، نسبت به پوشاندن جامه بر کعبه، به یکدیگر پیشی می گرفته اند. همینطور برای ما روشن می شود که آنان طبق ذوق و سلیقه خویش و بدون هیچگونه محدودیت ویژه ای، بنابر توانگری و خواسته خویش، بدین کار اقدام می کرده اند.
و نیز بگونه ای بوده است که جامه های کعبه یکی پس از دیگری بر روی هم قرار می گرفته است و همچنان باقی می ماندند تا اینکه به علّت فرسودگی آنها را از روی کعبه بر می داشتند.
ب ) جامه کعبه مکرمه در دوران دولتهای اسلامی
۱ـ پوشش کعبه در دوران رسول خدا صلی الله علیه وآله و خلفا
پیش از آنکه در باره جامه کعبه در دوران دولتهای اسلامی سخن به میان آوریم، لازم است به این نکته اشاره کنیم که مسلمانان تا پیش از فتح مکه، فرصتی به دست نیاوردند که به این امر مهم اقدام نمایند; زیرا در آن زمان یعنی پیش از فتح مکه، سروری و بزرگی از آن مشرکان بود. و هیچیک از مورّخان در این باره که مسلمانان پیش از فتح، درباره جامه کعبه اقدامی کرده باشند، مطلبی نیاورده اند.
از سعید بن مسیب روایت شده که گفت: در سال فتح، بانویی برای خوشبوکردن کعبه عودسوزی را روشن کرد و به کنار کعبه آمد. شراره ای از عود سوز به جامه کعبه رسید و آن را سوزاند. این جامه از آنِ مشرکان بود و پس از آن بود که به وسیله مسلمانان جامه دیگری بر کعبه قرار داده شد.
پیامبرصلی الله علیه وآله جامه یمانی را بر کعبه پوشانیدند و پس از آن ابوبکر جامه قباطی (۱۳) را بر کعبه قرار داد.
سپس در روزگار عمر ، از بیت المال جامه ای قباطی تهیه کردند و بر کعبه پوشانیدند. این جامه در دوران عمر و به فرمان وی در مصر بافته شد.
پس از عمر، عثمان نیز همانگونه عمل می کرد، تنها با این تفاوت که در یکی از سالهای خلافت خود، به جامه قباطی کعبه اکتفا نکرد و جامه دیگری از بردهای یمانی را بر آن پوشانید. در همین رابطه به یعلی بن منبه عامل خود در یمن دستور داد که آن را ساخته و به مکه ارسال نماید. بنابراین عثمان بن عفان نخستین کسی است که دو جامه یکی بر دیگری را در اسلام بر کعبه قرار داد.
و در کتاب قرب الاسناد تألیف محدث ثقه بزرگوار عبدالله بن جعفر حمیری که از دانشمندان بزرگ شیعه در دوره های پایانی سده سوم هجری و زنده در سال ۳۰۰ هجری بوده است به سند خود از امام جعفر صادق علیه السلام و آن حضرت از پدرش امام محمدباقرعلیه السلام روایت کرده است که فرمود: علی علیه السلام پرده کعبه راهمه ساله ازعراق می فرستاد.(۱۴)
برخی از صاحبنظران را عقیده برآن است که از مجموع تعدادی روایت، چنین به دست می آید که رسول خدا صلی الله علیه وآله خود نخستین شخصی بود که کعبه را به وسیله جامه ای قباطی پوشانید(۱۵)؛ از جمله راویان عبدالرزاق است که از ابن جریج نقل کرده، گوید:
شنیدم که عمر کعبه را به وسیله جامه قباطی می پوشانید و چندین نفر به من گفتند که رسول خدا صلی الله علیه وآله کعبه را به وسیله جامه قباطی و روپوش سیاه پوشانیده است.
و نیز أبو عروبه از حضرت حسن بن علی علیه السلام روایت کرده است که فرمود: نخستین شخصی که جامه قباطی بر کعبه قرار داد پیامبر صلی الله علیه وآله بوده است.
۲ ـ در دوران امویان(۱۶)
خلفای اموی ، در هر سال دوبار بر کعبه جامه می پوشانید:
بطوری که معاویة بن ابی سفیان،۱ ـ جامه قباطی به روش عمر ۲ ـ جامه ای از دیبا. معمولاً جامه دیبا را در روز عاشورا و جامه قباطی را در پایان ماه رمضان به عنوان شادی و آمادگی برای عید فطر، بر کعبه می پوشاندند.
۳ ـ در دوران عباسیان (۱۷)
خلفای عباسی توجه ویژه ای را همواره نسبت به جامه کعبه از خود نشان می دادند. آنان دستور داده بودند که جامه کعبه از بهترین و گرانبهاترین انواع ابریشم بافته شود.
مقریزی در کتاب خطط خود آورده است که مهدی، خلیفه عباسی، فرمان داده بود که جامه کعبه مشرفه، از قباطیِ مصر به صورت بافته های تنیس مهیّا شود.
در دوران خلافت مأمون، به وی اطلاع دادند که جامه دیبای قرمز کعبه، پیش از رسیدن زمان قرار دادن جامه دوم، نمناک و فرسوده می شود. مأمون در این باره از مبارک طبری که در آن هنگام فرستاده ویژه او به مکه و تیول خلیفه بود، پرسید: کعبه در چه جامه ای بهتر و زیباتر خواهد بود؟ او در جواب گفت: در جامه سپید، پس مأمون فرمان داد جامه ای از دیبای سفید بافتند و در سال ۲۰۶ هجری بر کعبه مکرمه آویختند.
از آن پس در هر سال سه جامه بر کعبه قرار می دادند. و بدین ترتیب مأمون نخستین شخصی بود که چنین کرد. در آن هنگام جامه ای از دیبای سرخ در روز هشتم ذی الحجه (روز ترویه) بر کعبه آویخته می شود سپس جامه قباطی را در روز اول مال رجب از آن پس دیبای سپیدی را که مأمون فراهم می آورد در روز بیست و هفتم ماه رمضان برای استقبال از عید مبارک فطر بر کعبه می پوشاندند.
پس از گذشتن زمانی، به مأمون گزارش دادند: آن قسمت از جامه دیبای سپید که در دسترس حاجیان است، در ایام حج کثیف و پاره می شود و پیش از آنکه جامه دیبای سرخ را در روز عاشورا بر کعبه بدوزند و بر آن قرار دهند، جامه دیبای سپید قابل استفاده نیست و مأمون بخشی دیگر از همان دیبای سفید را به وسیله فضل به مکه فرستاد تا در روز هشتم ذی الحجه و یا هفتم از آن قسمتهایی را، که پاره و فرسوده شده است، مجدداً به وسیله آن جایگزین گردد تا آنکه درروز عاشورا جامه دیبای سرخ بر آن پوشانیده شود.
ازرقی تعداد جامه های کعبه بین سالهای ۲۰۰ تا سال ۲۴۴ هجری را شمارش کرده و گفته است: تعداد آنها یکصد و هفتاد جامه بوده است. او می گوید:
شمارش جامه های کعبه را از سال دویست آغاز نموده و آنها را تا سال دویست و چهل و چهار، یکصد و هفتاد جامه شمارش کردم .
از گفته ازرقی چنین بر می آید که در یک سال، بیش از یک جامه و گاه تا چهار جامه بر کعبه می پوشانیدند. این توضیح، که به سخن پیش بر می گردد، بدینگونه بوده که پارچه های سپید که جامه کعبه از آن تشکیل می گردید، عوامل و تأثیرات آب و هوایی، از آن جمله اشعه سوزان آفتاب در فصل تابستان تا باد و بارانهای زمستانی را تحمّل نداشت، بنابراین دست اندرکاران جامه کعبه مجبور بودند در اوقات مختلفی از سال، جامه های دیگری را برای آن ارسال نمایند.
۴ـ جامه کعبه مکرمه به هنگام ضعف عباسیان(۱۸)
از آن هنگام که دولت عباسیان پا به ضعف و سستی نهاد و دست خلفای آن قوم از سرزمین های اسلامی کوتاه شد، جامه کعبه از سوی حکام و فرمانداران و پادشاهان مسلمان همچنان ارسال می گردید. این جامه گاه از سوی مصر و در برخی موارد از یمن بود و گاه از سوی پادشاهان و امرای ایرانی بدان دیار فرستاده می شد و به آن خانه مقدس اهدا می گردید.
مؤید در کتاب تاریخ خود حماة گفته است: فاطمیان، خلفای مصر، به هنگام امارت (ابوالحسن جعفر از سلیمانیان) بر مکه، کعبه را به وسیله جامه سپیدی در سال ۳۸۱ هجری پوشانیدند.
در سال ۵۳۲ هجری جامه ای از سوی کشورهای اسلامی برای کعبه فرستاده نشد، بنا بر این شیخ ابوالقاسم رامشت برپا کننده نوانخانه مشهور به همین نام در مکه مکرمه، کعبه را به وسیله جامه ای حبری و جز اینها پوشانید. در آن هنگام جامه یاد شده را به هیجده هزار دینار مصری و به گفته ای، چهار هزار دینار برآورد نمودند.
شیخ ابوالقاسم رامشت، که ایرانی الاصل بود، یکی از مهمترین بازرگانان دوران خود به شمار می آمد. وی هنگامی که دید براثر اختلاف میان پادشاهان کشورهای اسلامی و درگیری آنان، جامه ای برای کعبه ارسال نگردید. خود بدین امر اقدام کرد و در آن سال جامه یاد شده را بر کعبه پوشانید، همچنان که چهار قندیل به وزن ده رطل به ارزش هیجده هزار دینار به کعبه اهدا کرد.
از مطالب یاد شده واضح می گردد که جامه کعبه بیشتر، از دیبا و گاه از بافته های مویین ابریشمی نازک در رنگهای گوناگون بوده که در این میان رنگ سفید و سرخ و زرد بیشتر به چشم می خورد. از آن پس رنگ سبز و آبی معمول می گردد. بدین صورت که: در آغاز خلافت الناصرلدین الله عباسی نخستین بار کعبه به وسیله جامه ای از دیبای سبز پوشانیده شد. در پایان دوران خلافت نامبرده، خانه شریف کعبه به وسیله جامه ای از دیبای سیاه پوشانیده شد که این جامه دارای کمربندهایی به رنگ زرد بود. گفتنی است که پیش از آن، کمربندها به رنگ سپید بود. بنا بر این ناصر لدین الله عباسی نخستین کسی است که کعبه را به وسیله جامه ای از دیبای سیاه آراست.
فاسی می گوید: از آن هنگام، دیبای سیاه همچنان به عنوان جامه برای کعبه معمول گردید؛ که تا کنون نیز ادامه دارد.
مهلهل دمیاطی در باره سیاهی جامه کعبه، این چنین سروده است:
یروق لی منظر البیت العتیق اذا بدا الطرفی فـی الإصبـاح والطـفـل
کأن حلته السوداء قـد نسجــت من حبة القلب أو من أسود المقل
جهت مطالعه بیشتر:
کعبه و جامه آن از آغاز تا کنون، دکتر محمد الدقن، ترجمه: دکتر هادی انصاری
برهنه کردن کعبه از جامه،به هنگام تجدید جامه ،محمد الدقن/ هادی انصاری (فصلنامه میقات حج ،سال دهم شماره سی و نهم بهار۱۳۸۱)
پاورقی ها:
۱خصف (حصیر) پوشش ضخیمی است که به وسیله برگ درختان نخل بافته می شد و مردمان حجاز از آن همواره در موارد مختلفی; مانند فرش کردن زمین خانه های خود یا مساجد بهره می جستند. به نقل از: کعبه و جامه آن از آغاز تا کنون، دکتر محمد الدقن، ترجمه: دکتر هادی انصاری، برگرفته سایت کتابخانه تخصص حج و زیارت، پاورقی ص۶۰ .
۲نکـ : شفاء العزام بأخبار البلد الحرام ، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان (بدون تاریخ) جلد اول ص ۱۱۹ و ۱۲۰; ابن ظهیره قرشی مخزومی، جامع اللطیف فی فضل مکة و اهلها و بناء البیت الشریف ، چاپ اول، چاپخانه عیسی البابی الحلبی، قاهره ۱۳۴۰هـ . در سال ۱۹۲۱م. ص ۱۰۵، همان.
۳نوشته محب الدین طبری، القری لقاصد ام القری چاپ اول، قاهره ۱۳۶۷ هـ ۱۹۴۸ م، ص ۴۷۲; ازرقی، اخبار مکه و ماجاء فیها من الآثار چاپ سوم بیروت، لبنان ۱۳۸۹ هـ ۱۹۶۹ م. ج۱، ص ۲۴۹ و اوالعباس احمد بن علی القلقشندی، صبح الأعشی فی صناعة الانشا، نوشته چاپ قاهره، سلسله تراثنا، ج۴، ص۲۷۷، همان.
۴الخصف: بافته ای که از برگ درختان نخل به وجود آمده و همواره مردمان حجاز به عنوان زیرانداز در خانه های خود و مساجد به کار می بردند،همان ، پاورقی ص۶۲ .
۵در اصل نام مکانی است که پارچه ای به همین نام می بافد، همان.
۶سیره ابن هشام، با بازنگری و مقدمه طه عبدالروف سعد، دارالجیل، بیروت (بدون تاریخ) ج اول، ص ۲۰ و ۲۱، همان.
۷همان، ص ۶۲.
۸همان، ص۶۳.
۹حبری، روپوش یا پارچه های سیاه رنگ را گویند. هم اکنون کشیشان مسیحیت از این نوع روپوش به عنوان عبا بر روی شانه های خویش می اندازند،همان،پاورقی ص۶۴.
۱۰همان، ص۶۴.
۱۱همان.
۱۲همان،صص۶۴-۶۵.
۱۳قباطی جمع قبطیه (به ضم قاف) پارچه های سپید و ظریفی بوده که به وسیله مردمان مصر بافته می شده است. این پارچه ها منسوب به قبطیان بوده است و ضم در اینجا، نسبت این پارچه به آنان بوده اما در مردم قبطی (به کسر قاف) می باشد شفاء الغرام، ج۱، ص ۱۲۱. همان، پاورقی ص ۶۷.
۱۴همان، پاورقی۲ ص ۶۷.
۱۵همان،ص۶۸.
۱۶همان، ص۶۹
۱۷همان، صص ۷۱- ۷۴.
۱۸همان،صص۷۵ ۷۸.

با وجود اینکه خانه کعبه چندین بار خراب شده است چگونه شکاف محل تولد حضرت علی ع همچنان آشکار است؟

بله این مطلب صحیح است و مستندات بسیاری هم برای آن وجود دارد.البته در رابطه با این سوال باید به چند نکته توجه داشته باشید: اولا در صحت این ماجرا که امیر المومنین علی علیه السلام در داخل خانه کعبه به دنیا آمده و خانه خدا به هنگام ورود مادر بزرگوارشان به مسجد الحرام شکاف برداشته و باز شده است هیچ شک و شبهه ای وجود ندارد و به این مطلب تمام علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت اذعان کرده اند. برای آگاهی بیشتر از اسناد این مطلب می توانید به کتاب فروغ ولایت، استاد جعفر سبحانى، ص ۱۵ به بعد مراجعه نمائید. ما برای نمونه نام چند تن از علمای اهل سنت و نظرشان را بیان می کنیم: حاکم در مستدرک مى گوید: «ولادت على(ع) در کعبه به طور تواتر به ما رسیده و کسى پیش از او یا بعد از او در کعبه متولد نشده است)مستدرک، حاکم نیشابورى، ج ۳، ص ۴۸۳، دارالمعرفه، بیروت)، شبلنجى در نورالابصار از ابن صباغ نیز نقل مى کند که حضرت على(ع) در مکه داخل بیت الحرام متولد شد و آن گاه مى گوید: «وَ لَمْ یُولَد فِى البَیتِ الحَرامِ قَبلَهُ أَحد سِواهُ»( نورالابصار، شبلنجى، ص ۸۵، نشر دارالکتب العلمیة، بیروت) . شاه ولی الله دهلوی (متوفای ۱۱۷۶هـ) می نویسد: و از مناقب وی (حضرت علی ) رضی الله عنه که در حین ولادت او ظاهر شد یکی آن است که در جوف کعبه معظمه تولد یافت . (إزالة الخفاء عن خلافة الخلفاء ، ج ۴ ، باب : اما مآثر امیرالمؤمنین وامام اشجعین اسد الله الغالب علی بن ابی طالب رضی الله عنه). سبط ابن جوزی (متوفای ۶۵۴هـ) می نویسد: روایت شده است که فاطمه بنت أسد ، در حالی که باردار بود ، خانه خدا را طواف می‌کرد ، درد زایمان او را فراگرفت ، خانه کعبه به روی او باز شد ، پس داخل خانه کعبه شد و فرزندش را به دنیا آ‌ورد .(سبط بن الجوزی الحنفی، تذکرة الخواص ، ص ۲۰ ، ناشر : مؤسسة أهل البیت ـ بیروت ، ۱۴۰۱هـ ـ ۱۹۸۱م).پس با وجود این تواتر روایات شکی در صحت این ماجرا باقی نمی ماند.

ثانیا: شاید این سوال پیش بیاید که در مواردی کعبه تخریب شده است پس چگونه این شکاف هنوز باقی است؟ در جواب می گوییم در جریان خرابیهای کعبه، تمامی سنگ های کعبه خراب نشد بلکه قسمتی از آنها آسیب دید و هیچ گاه در تاریخ ، بعد از زمان رسول خدا (ص)‌ تخریب کلی کعبه ذکر نشده است . همچنین طبق آنچه در تاریخ آمده است ، برای تعمیر کعبه از سنگ خود کعبه استفاده شده است با این حال بعد از بازسازی نیز این شکاف به طور معجزه آسایی دوباره ظاهر شده است.
ثالثا: یکی از علائم حقانیت اهل بیت به خصوص امیرالمومنین علی علیه السلام این است که هنوز هم از این بزرگواران معجزات و کرامات زیادی دیده می شود که هم سندی است بر حقانیت این بزرگواران و هم اتمام حجت است بر مردم این دوران که تنها مذهب حق، مذهب اهل بیت عصمت و طهارت می باشد. شکاف موجود در خانه خدا هم یکی از همان معجزات و کراماتی است که هنوز هم با وجود بازسازی های متعدد و تلاش عجیب وهابیون بر نابودی آن باز به قدرت الهی هنوز باقی مانده است و تلاش دشمنان اهل بیت برای نابودی آن تاثیری در آن نداشته است. برای دیدن این تلاشهای وهابیون این عکسها را در این سایت ببینید: http://www.valiasr-aj.com/fa/page.php?bank=khabar&id=۳۱۵ .
شما دوست عزیز همچنین می توانید برای اطمینان بیشتر از افرادی که به مکه مشرف شده و این شکاف را دیده اند سوال بفرمایید.
به هر حال آیتها و نشانه های بسیاری از حقانیت اهل بیت وجود دارد که هرچند دشمنان اهل بیت تمام تلاششان را کرده اند تا این نشانه ها را نابود کنند ولی بعضی از آنها به خواست الهی باقی مانده تا هم سندی باشد برای ما برای مقابله با مخالفان و هم دلیلی باشد بر حقانیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام.

مگر در سوره بقره آیه ۱۲۵نفرموده که خانه کعبه را محل امن قرار دادیم؟ پس چرا الان خانه خدا امنیت نیست؟ مگه نباید آیه های قران برای همیشه صدق داشته باشه؟

بله، خداوند در آیه ۱۲۵ سوره مبارکه بقره برای بیان عظمت خانه کعبه می‌ فرماید: « وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّى وَ عَهِدْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِىَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُود»؛ و (به خاطر بیاورید) هنگامى که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان براى مردم قرار دادیم! و (براى تجدید خاطره،) از مقام ابراهیم، عبادتگاهى براى خود انتخاب کنید! و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا براى طواف‌ کنندگان، مجاوران، رکوع‌ کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید
خانه خدا محل امنیت:
محل امن بودن خانه «کعبه» به این مناسبت است که خداوند مقرر نمود کسى که به این خانه پناهنده شود، تا هنگامى که در آن‌جا است جان و مال او ایمن باشد و هرگز ترس به خود راه ندهد. و مردم نیز باید جهت عظمت و احترام به کعبه متعرض فردی نشوند که خود را در پناه آن قرار داده است.
این خانه یک خانه امن براى مردم و نیز حیوانات است. حرم مکه که خانه کعبه در آن قرار گرفته، از جانب خدا محل امن اعلام شده است، حتى اگر کسى که باید حد بر او جارى شود به حرم مکه پناهنده شود، کسى حق ندارد تا وقتى که در حرم است به او حد جارى کند. بلکه باید آن‌قدر صبر کنند تا از حرم بیرون بیاید، آن‌گاه حد الهى را بر او جارى کنند. حتى حیوانات هم در حرم امنیت دارند و شکار آنان در داخل حرم مکه ممنوع است.(۱)
در اینجا باید توجه داشت، حفظ حریم و ایجاد امنیت هر جا از جمله خانه کعبه، که خداوند از مردم خواسته ، توسط خود مردم و حاکمان جامعه تحقق می یابد. و کوتاهی در این زمینه به حاکمان و مردم بر می گردد نه خداوند. مانند دستور نماز که یک نیاز روحی و راه ارتباط با خدا است، از مردم خواسته شده که به جا آورند . حال اگر برخی کوتاهی کرده یا نمی خوانند به خواست و اراده خودشان بر می گردد نه خداوند. البته نباید فراموش کرد که مسئولیت انجام ندادن دستور خدا به گردن متخلفان است و باید پاسخگو باشند چه در دنیا و چه در آخرت. (دقت کنید.)

با سلام داخل کعبه چه چیزی وجود دارد؟

کعبه بنائی است در میان مسجد الحرام در شهر مکه در کشور عربستان سعودی. نام کعبه اشاره به چهارگوش «تکعیب» (مربع) بودن این سازه دارد.
در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکی‌های دیگر از آن گسترده گشت. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.
خداوند، کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و … را در آن حرام دانسته است.
واقعه مهمی که در دوران عبدالمطلب، سرپرست و تولیت کعبه، رخ داد، نجات معجزه آسای آن از ویرانی به دست سپاه ابرهه و اصحاب فیل بود.
دومین حادثه مهم، تولد امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن بود. مقارن با ظهور اسلام، صدها بت فلزی و چوبی و سفالی در شکل‌های گوناگون در داخل و بیرون و بر روی دیوارها و سقف کعبه بود، اما در روز فتح مکه که در رمضان سال هشتم هجری رخ داد، رسول خدا وارد کعبه شد و همه بت‌ها را از بین برد.
ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رُکن می‌نامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه می‌گویند که سه رکن آن چنین نام دارند: رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی.
ساختمان کعبه ۸۵ / ۱۴ متر ارتفاع دارد، طولش ۵۸ / ۱۱ و عرضش ۲۲ / ۱۰ متر است. بنای کعبه از سنگ‌های سیاه و سختی ساخته شده است که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد.
می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل علیه السلام پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند.
این بنای شریف بخش‌های دیگری هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطیم و حجر اسماعیل. در نزدیکی آن نیز مقام ابراهیم و چاه زمزم واقع است. (دایرهالمعارف تشیع، ‌ج ۳) ساختمان کعبه ۱۰ بار بنیان شده‌است، بنا به نوشته و توضیح مؤرخ بزرگ اسلامی «الآزرقی» وتأیید و اتفاق باقی مؤرخین ساختمان کعبه ۱۰ بار بنیان شده‌است به این ترتیب:
بنیان الملائکه .
بنیان آدم .
بنیان شیث .
بنیان ابراهیم وپسرش اسماعیل .
بنیان العمالقه .
بنیان جرهم .
بنیان مضر .
بنیان قریش .
بنیان عبدالله ابن زبیر .
بنیان حجاج ابن یوسف .
ساختمان کنونی کعبه از زمان حجاج بن یوسف و بازسازی همان ساختمان در دوران خلافت «سلطان مراد چهارم» از پادشاهان عثمانی است که در سال ۱۰۴۰ هجری بر اثر ورود سیل به مسجد الحرام و تخریب آن از نو باسازی گردید. این ساختمان استحکام و قدرتمندی کامل دارد، بطوری که تاکنون تا دوران ما، به همان شکل کنونی پابرجا و استوار مانده‌است.
داخل کعبه چیست ؟
در این رابطه مطالبی را نقل می کنیم از یکی از کسانی که اخیرا موفق شده که از داخل کعبه دیدن کند، او می گوید:
ورودیه دَر خانه کعبه که از سنگ تیره اى ساخته شده است، وسعتى در حدود یک و نیم در یک متر داشته و به اندازه بیست سانتیمتر گودتر از کف داخل بیت قرار دارد.
در درون کعبه سه ستون چوبى منبّت کارى شده از چوب عود وجود دارد که قطر هر یک حدود ۲۵ سانتیمتر به نظر مى رسید.
دیوارهاى دور داخل بیت تا حدود ۲ متر از سنگ مرمر خام سفید متمایل به زرد کهربایى پوشیده شده بود که کف بیت هم از همین سنگها، فرش گردیده است.
کعبه داراى دو سقف مى باشد که سقف اصلى از داخل بیت دیده نمى شد و روى سقف داخلى کعبه تا لبه سنگها در اطراف با پرده حریر قرمز رنگ پریده اى که سالها از قدمت آن گذشته بود، پوشانیده شده است. بر روى پرده، اسامى پروردگار و عباراتى چون «لا اله الا الله »، «محمد رسول الله »، «یا منان»، «یا حنان» و «یا کریم» نقش بسته شده است. ستونها تا مرز سنگهاى دیوار، از چوب و باقى بالاى آنها را پرده پوشانیده است.
پلکان بام خانه خدا در ناحیه رکن شامى پس از ورود به داخل بیت در دست راست قرار دارد که با پرده اى که از بالا بر روى آن افتاده بود. چیزى از در و محل آن به نظر نمى رسید.
در ناحیه رکن شامى داخل کعبه، برآمدگى یک متر در یک متر وجود داشت که نشان دهنده در بام کعبه بود. لیکن همانطور که پیشتر اشاره شد، همان پرده مخصوص بر روى آن افتاده بود که چیزى در ظاهر نمایان نبود. سکوت عجیبى بر داخل بیت حاکم بود، با تمام آن همهمه و سر و صدا در خارج کعبه، هیچگونه صدایى به داخل نفوذ نمى کرد.
اندازه اضلاع درونى کعبه از گوشه حجرالاسود تا گوشه شامى حدود (۸۰/۷ متر) و فاصله میان رکن یمانى و رکن حجر الاسود ۵/۶ متر مى باشد. بنابراین مساحت تقریبى داخل بیت حدود پنجاه متر است.
ناصر خسرو در سفرنامه خود، به روزنه هایى در چهار رکن سقف کعبه اشاره مى کند که این روزنه ها به شکل مربع و داراى سنگ مرمر شفاف یمنى بوده است که با تابش اشعه آفتاب، داخل بیت بدانها روشن مى گردیده است. اما فعلاً از این روشنایى خبرى نیست و شاید در سقف اصلى بیت قرار داشته است که با سقف دوم و پرده اى که توصیف آن گذشت، دیگر روشنایى و نور به داخل بیت نفوذ نمى کند.
زمین کعبه از سنگهاى مرمر سفید متمایل به زرد پوشانیده شده است که تعداد آنها تقریبا ۳۸ یا ۴۰ عدد بود.
دو مفتول سیمى از دو طرف کعبه به طورى که سه ستون در وسط کعبه را در برگرفته است، کشیده شده که بیش از ۷۰ عدد وسائل نقره اى که بعضى از آنها مطلا بود، بدان آویز گردیده است.
این وسایل اشیایى از قبیل آفتابه، لگن، قهوه خورى و کاسه هاى مختلف و از این قبیل اشیا در سرتاسر کعبه آویزان گردیده است. که پس از تحقیق اظهار کردند که این وسائل از زمان رسول اکرم تاکنون جزو عتیقه هاى خانه کعبه، در کعبه نگهدارى مى شود.
در گوشه دست راست خانه خدا پس از ورود؛ یعنى در رکن شامى یک متر به داخل کعبه برآمدگى وجود دارد و در یک لنگه اى مطلا که به طرز بسیار زیبایى با آیات قرآن آراسته گردیده قرار داشته که در بام کعبه مى باشد. همچنین قفلى مستطیلى که باز از طلا و به آیات قرآن مزین گردیده، بر آن زده شده بود. این در به طرف راست باز مى شود. در دیوار بین رکن حجر الاسود و رکن شامى؛ یعنى دیوارى که پس از ورود به کعبه در سمت راست قرار مى گیرد لوح یادبودى سنگى بر دیوار قرار داشت. اولین یادبودى از تعمیرات و ترمیمى که در زمان ملک خالد در سال ۱۳۹۷ هجرى صورت گرفته است و کلیه تغییراتى که در بیت صورت گرفته بر آن تابلو حک گردیده بود. این لوح از سنگ مرمر زرد رنگى تشکیل شده است. لوح دوم باز از سنگ مرمر زرد رنگ بود که شفاف تر و زیباتر از آن مى نمود و تمامى تغییرات و ترمیم هایى که اخیرا توسط ملک فهد صورت پذیرفته بود در این تابلو وارد شده است. این تغییرات شامل تغییر سنگهاى شاذروان که از سنگ مرمر زیبایى پوشانیده شده است و بر روى هر قطعه سنگ مرمر، یک حلقه فلزى طلایى چسبانیده اند که محل اتصال پرده کعبه مى باشد. (به نقل از مجله میقات حج، شماره ۱۸، نوشته: هادى فرهنگ انصارى).